خاطره سفر...مطلب ارسالی ازچفيه

به نام خداي مهربون   

خاطره سفر تنها يه نام نيست ،يه دنيا حرفه، يه عالمه ناگفتني هاي يه خوابه... يه خواب آرام بخش ورويايي 

 من كجا، راهيان نور كجا ...

من كجاو ديدار از شلمچه و طلاييه ...

هيچوقت فكر نميكردم يه روزي پا به اين سرزمين مقدس بذارم ...

ولي قسمت شد ... اومدم...

ديدم ... حس كردم ...

گريه كردم ...و شرمنده شدم ...

وسوغاتي من از اين سفر فقط و فقط شرمندگي بود ... آره ... من چيزي از جنگ و شهيد و شهادت و ايثار و ...... نمي دونستم به نظرم تنها يه كلمه بودند اما الان يه دنيا حرفه ، يه عالم ديگه است كه پر شده از رمزو يه سكوت آرام بخش ...

 الان قرص آرام بخش من تو لحظه هاي گرفته ، ديدن عكساي يادگاري ، گوش كردن به آهنگ طلاييه و فكر كردن به اون سفر هسته ... يعني دوباره تكرار ميشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واسم دعا كنيد ... به اميد آن روز



خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم . . .

نظرات شما عزیزان:

پلاك
ساعت10:51---29 فروردين 1391
متنتون قشنگ بود يه جورايي حرف دل ما هم هست............
دلم هواي شلمچه رو كرده...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

نوشته شده در تاريخ 28 فروردين 1391برچسب:, توسط